۱۳۹۰ اسفند ۲۸, یکشنبه

قصارنویسی


«شش بار صدای بی‌شلم شمِ شین در اشنای آتش عشق که شوخت مرا... قبل از آن‌که بساید، قبل از آن‌که بالا آید همه ریتم‌های هلو خورده... آتش به جانم زد عشق، آتش به جانم زد ریتم، آتش به جانم سرعت، آتش به جانم زد پهنه‌ی بی‌بدیل بازی، آتش به جانم زد پهنه‌ی بی‌بدیل با هم بودن، آتش به جانم زد پهنه‌ی بی‌بدیل با هم سودن، آتش به جانم زد پهنه‌ی بی‌بدیل با هم خمودن.» محسن نام‌جو  


هیچ نظری موجود نیست: