۱۳۹۱ فروردین ۱۱, جمعه

داستان راستان


یه‌بار با علی خ. و مَمَّد ط. از سینما زدیم بیرون که علی رفت سیگار بگیره. اون‌موقع نمی‌دونستم که علی توُ آزمایش‌گاه کار می‌کنه. به مَمَّد ط. گفتم، این رفیق‌ات چی‌کاره‌ست؟ رو کرد گفت، عنِ مردم رو می‌جوره. گفتم، په! همکار دراومدیم که.  

هیچ نظری موجود نیست: