۱۳۹۱ آبان ۱۴, یکشنبه

و اکنون، شعر


پرسش
با طراوتِ منسوب به رویاهای مطرود
به جانبی
و آشناترین مجموعه‌های انسانی
در فضای یا و یا
با بی‌گمانیِ لیلی
که بروز می‌یابد یا ضامنِ سوئیچ‌ کنترل‌های حیات و موت.

پرسش
در کلاس پنجمِ الف
کنارِ اذهان ورزا
با آرزوهای کم
در سفارش معنای تخته سیاه.

پرسش
در سعی و دستی آماتور
که برای ماوا نمی‌رود به سمتِ «تَق‌تَق».

پرسش در سطور نسخه‌های دارو
و اشعار یک مانیک
که متهم به رستگاری است.

پرسش روی «چه» و چه
که سرویس می‌شود
در انبوهِ چریک و سُهره‌های ساده.

پرسش از مرد عنکبوتی تی‌شرتِ سوشیانس
سوغاتی از گناوه – بندرگاه – جنب سرای عبدالزهرا – بی‌بی جان
صبوری.

پرسش از مغز پخش و پلا
زیر چرخ‌های آمدنم
درباره‌ی جمع جبری تشویش
و عصبانی از هر لحاظ.

پرسش از لئوناردو
که محو می‌کند
دو عنصر عمده‌ی تعین هویت مونالیزا را
روی چوب سپیدار.

پرسش از قید
بر مبنای گلویی
که غوص می‌کند برای یک صدف
تا فقط بتواند زنی را حفظ کند.

پرسش از «ماه منیر»
پشت یک تمنای ساده.

پرسش از قدم‌های این طریق
که به سوپرمارکت می‌رود به دنبال «بیا»،
و چیزی غیرقابل چاپ.

پرسش از قطعه‌ی هفتم گلزار پنج
که اهل عدم می‌روند مثل اهلِ قدم
دَر به دَر در سودای یک رَحِم.

پرسش از «نعش»
در عمقِ کم
و مته‌های حفاری
در عمق سیاهِ «مزوزوئیک»
که چه طعمی دارد زمین
مگه نه!

پرسش از نه
و از معده‌ها
که توجه می‌کنند به نکته‌های ظریفِ «آه!»
و جعلِ اشاره‌ها.

پرسش از ساعت سعد
با مارک «وستندواچ»
و چرای عمه‌های عزب.

و سرانجام
پرسش از کِی
کی
کو
و کجای «پرسش»‌ام.


[شعرِ پرسش، علی قنبری، به سوشو. کتابِ یک ساعت سعد با مارک وستندواچ.]

هیچ نظری موجود نیست: