۱۳۹۰ اسفند ۱۰, چهارشنبه

داستان راستان

آقای ایرانی می‌گفت، تو زمونِ شاه، موقع دبستان یه مدیر داشتن به اسم رهنما. این رهنما یه روز می‌آد سرِ صف، سخن‌رانیِ غرایی می‌کنه که، توی سوئیس دکّونا دکون‌دار ندارن. یعنی تو سوئیس می‌شه مغازه‌ها رو به امونِ خدا ول کرد. هر جنسی قیمت‌اش روش نوشته. هر کدوم رو خواستی برمی‌داری، پول‌اش رو می‌ذاری تو صندوق، می‌آی بیرون. از فرداش آقای رهنما یه دکون زد بیخِ حیاط مدرسه. توش پاک‌کن و مداد و اینا گذاشته بود با قیمتاشون. یه کاسه هم بود که یعنی دخل. آقای ایرانی می‌گفت، قیمت پاک‌کنا تو دکونِ آقای رهنما دو قرون بود، دم درِ مدسه یه قرون. بچه‌ها از بیرون یه قرون می‌دادن پاک‌کن می‌خریدن، بعد پاک‌کنه رو می‌ذاشتن تو دکونِ آقای رهنما دو قرون از کاسه برمی‌داشتن. 

طفلی رهنما خوش‌حال بود که پاک‌کناش بچه می‌زان.

هیچ نظری موجود نیست: