۱۳۹۰ اسفند ۲۰, شنبه

داستان راستان


آقای ایرانی می‌گفت، تو زمونِ شاه، موقع دبستان یه معلم داشتن به اسم غدیری. این غدیری یه روز می‌آد سرِ کلاس، دفتر رو باز می‌کنه و به همه یکی یه صفر می‌ده. همین‌طوری. بچه‌ها اعتراض می‌کنن، یه چن نفری هم می‌گن، آقا ما می‌ریم ننه‌مونو می‌آریم. غدیری هم می‌گه، هر کی بره ننه‌شو بیاره به‌ش بیست می‌دم. 

هیچ نظری موجود نیست: