۱۳۹۰ اسفند ۲۰, شنبه

داستان راستان


آقای ایرانی می‌گفت، تو زمونِ شاه، قانون مبارزه با بی‌سوادی بود. بعد مدیرای مدرسه می‌تونستن پاسبان بفرستن دنبال هر بی‌سوادی که می‌خواستن، بی‌حکم جلب‌اش کنن، زورکی بیارن‌اش مدرسه. آقای ایرانی می‌گفت، آقای رهنما، مدیرشون، هر روز ظهر موقع اذون پاسبان می‌فرستاد بره مسجد، هر کی پشت سرِ امام جماعت وایساده رو بیاره سر کلاس. 

هیچ نظری موجود نیست: